در واقع نکته اصلی این است که هر کودکی استعداد و توانایی خاصی دارد که باید به آن بها داده شود و آن را با اهمیت جلوه داد.
کشف این استعداد منجر میشود تا کودک نه تنها در فضای مدرسه بلکه
در آینده و مسیر شغلی خودش نیز بتواند به بهترین نحو ممکن فعالیت داشته باشد.
یادگیری انسان و ساماندهی رفتار نوجوان در گرو نشاط و شادابی و هیجانات مثبت اوست و خلاقیت، شکوفایی استعدادها در گرو نشاط و انبساط روحی انجام میشود. شکی نیست که یکی از وظایف مهمتربیتی مدیریت و برنامهریزی آموزشی مدارس، تشویق نوجوانان به مشارکت و تعاون در همه امور است و آنان میتوانند با تدوین برنامهریزی آموزشی مناسب به جلب مشارکت دانشآموزان در امور مختلف مدرسه اقدام کنند و این موضوع میتواند به احساس مفید بودن و دور شدن از انزوا و کسالت در نوجوانان کمک کند و خود یکی از موارد شاد و با نشاط زیستن است
مطالب این تحقیق در راستای تایید تجربه مثبتی است که به ان رسیدم و نتیجه گرفتم چرا که من در طول تحصیل خودم دختری خیلی زیاد ساکت و بدون اعتماد به نفس و تقریباهمیشه تنها بودم که با م و راهنمایی از معلم سال چهارم ابتدایی ایشان پیشنهاد مشارکت در کارهای گروهی از جمله با معاون پرورشی را داشتند که در ابتدا خیلی بعید و نشدنی و خنده دار به نظر می رسید با کمک معاون پرورشی در آن مدرسه رشد ودر حقیقت موجب جوانه زدن شخصیت و توانایی هایم شدم و با گذشت زمان و افزایش فعالیتهای خودم در قسمت پرورشی که همه آن را موردی وقت گیر و شاید مانع پیشرفت تحصیلی می دانستند در حقیقت برعکس موجب رشد شخصیتی و توانایی ها و استعدادهایی که فکر می کردم ندارم شد و بش از پیش به مدرسه و درسهایم علاقمند شدم چرا که دیدم برای اینکه دنیایم بزرگ بشود و دیدم را به جهانم گسترده تر کنم باید خودم را در محیطی در مدرسه محک بزنم و رشد کنم.
آموزش و پرورش که وظیفه تربیت کودکان و نوجوانان را بر عهده دارد، موظف به انجام فعالیت های زیادی است که یکی از مهم ترین آن ها خوشایند سازی محیط آموزشی و ایجاد رغبت در دانش آموزان برای تربیت و یادگیری است. این امر مهم بیش از هر چیز با به خرج گیری از قالب ها واسطه های جذاب هنری قابل دست یابی است.
متاسفانه بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا، استفاده از هنر در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان در سیستم رسمی آموزش و پروش کشور ما کارنامه ی درخشانی ندارد. حتی شاید بتوان گفت از بین رفتن استعدادها و خلاقیت های هنری دانش آموزان یکی از نتایج سیستم فعلی آموزشی است. یکی از دلایل این امر آن است که جایگاه هنر و نقش پرورشی آن برای معلمان و مربیان پرورشی روشن نیست. وگرنه به این واسطه ی ارزشمند بهای بسیار بیش تری داده می شد. هنر باید در مدارس توسط مربیان پرورشی ابزاری برای تربیت محسوب شود نه درسی برای آموزش. وقتی کسی به عنوان معلم هنر (مثلا نقاشی) انجام وظیفه می کند، انتظاری که از او می رود این است که بتواند مهارت نقاشی کشیدن را به دانش آموز یاد بدهد. در این صورت معلم کاری ندارد که دانش آموز از این هنر چه بهره ای می برد یا در آینده به چه درد زندگی او میخورد، این هنر چه آثاری در روح و جان کودک یا نوجوان بر جای می گذارد، زیرا معلم فقط در این فکر است که برای مثال درس نقاشی را چگونه بدهد تا کودک این مهارت را فرا بگیرد. در این حالت معلم فقط به سیر آموزش نقاشی و نتیجه ی کار می اندیشید که همان نمره ی نهایی دانش آموز است. در این صورت نهایت تلاش آموزشی معلم این است که رنگ ها و ترکیب آن ها را به دانش آموز بشناساند، ابزار کار نقاشی را معرفی کند، نحوه به دست گرفتن قلم و مداد رنگی را بیاموزد، تکنیک نقاشی را یاد بدهد و . در حقیقت در این جا معلم فن نقاشی کردن را می آموزد و کار تربیتی نمی کند.
اما در تربیت هنری مربی پرورشی، فقط به آموزش رنگ و تکنیک و ابزار نقاشی نمی اندیشد. او بیش از همه به این فکر می کند که چگونه کار کند تا اخلاق کودک یا نوجوان از طریق این هنر خوب شود و رفتارش تغییر کند. مربیان پرورشی می توانند از طریق فعالیت های هنری به ایجاد تفکر واگرا کمک کنند و به دانش آموزان فرصت بدهند که یافته های خود را در قالبی نو و با ساختی جدید به نمایش بگذارند و خلاقیت را تجربه کنند. به این ترتیب کودکان و نوجوانان فرصت می یابند که اعتماد به نفس پیدا کنند و توانایی های خودشان را باور داشته باشند.
اجرای یک برنامه ی کیفی هنری، به یک مربی علاقه مند، خلاق و متعهد نیازمند است. همه تلاش مربی باید آن باشید که شوق و رغبت نسبت به فعالیت های هنری را برانگیزاند، به گونه ای که کودک مثلا از نقاشی خسته و دل زده نشود. برخی از معلمان و مربیان هنری گمان می کنند که وظیفه ی آن ها این است که مثلا یک الگو جلوی کودک بگذارند و او را تشویق کنند از روی آن نقاشی بکشد.
مربی باید دانش آموزان را به خوب دیدن ترغیب و سپس آن ها را به کندو و کاو با ابزار مختلف تشویق کند. آن گاه محیط پرورشی را متناسب با شرایط سنی و ویژگی های رشد آن ها آماده سازد. سپس کار هنری خود را آغاز کند.
مربی پرورشی، علاوه بر ویژگی های عمومی که باید دارا باشد برای کسب توفیق در استفاده از هنرها در خدمت اهداف تربیتی، باید دارای توانایی های زیر باشد:
1-آشنایی با مسائل هنر و تربیت
اولین انتظار از مربی پرورشی برای به کارگیری هنر در امر تربیت آن است که هم با مسائل تربیتی و هم با هنرهایی که قصد واسطه قرار دادن آن ها را دارد آشنا باشد. مربی نباید در حالی که خودش در زمینه ای از هنرها ، اطلاعات و مهارت لازم را ندارد، دانش آموزان را به انجام آن ها وادارد، زیرا بعد نمی تواند آن ها را هدایت کند. بی تردید اگر کودکان در اولین تجارب خود با مربیانی متخصص و آگاه مواجه شوند، خلاقیت و اعتماد به نفس بیش تری پیدا خواهند کرد.
2-داشتن روحیه ی شاد و با نشاط
یکی از شرایط انجام فعالیت های هنری، داشتن روحیه ای شاد و با نشاط است. مربی هنگاهی در استفاده از هنر در کار تربیت موفق است که از روحیه ای شاد و با نشاط برخوردار باشد مربی افسرده و بی ذوق نه تنها از هنر بهره ای نخواهد برد، بلکه روحیه ی شاداب بچه ها را نیز کسل خواهد کرد.
هرگاه مربی کم حوصله، خسته و عصبانی و زودرنج باشد و در زندگی شخصی از مشکلات گوناگونی رنج ببرد هرگز نمی تواند در کار مربی گری موفق باشد. کار با کودکان و نوجوانان نیازمند انرژی، حوصله و تحمل روحی و استقامت بسیار زیاد است.
3-دقت در رفتار بچه ها
بهره گیری از هنرها در تربیت، مستم دقت در رفتار دانش آموزان است. مربی باید بدون این که دانش آموزان متوجه باشند رفتارشان را زیر نظر داشته و متوجه هر نوع تغییر و تحولی در رفتار آنان بشود. درست باغبانی که همه ی گل ها و گیاهان باغ خود را زیر نظر گرفته و با هرکدام رفتاری متناسب با رشدش دارد.
4- برخورداری از خلاقیت و وسعت دید
مربی باید دارای خلاقیت، انرژی و فرصت کافی باشد تا بتواند در کار تربیت موفق باشد. به عبارت دیگر، یک مربی پرورشی (برای استفاده از واسطه هنر) وما نباید هنرمند خوبی در همه ی رشته ها باشد، اما باید از تفکر خلاق و وسعت دید بهره داشته باشد. او باید از هر نوع ایده یا حرکت تازه ای دانش آموزان استقبال کند.
در طول این مدت زندگیم در مدرسه و تجربه هایی که در حد خودم کسب کرده ام به این نکته پی بردم
مدرسه خانه دوم و معلم مادرمان در مدرسه است شاید همه بگویند این شعار است اما اگر عمیقا فکر کنند می توانند جواب را در این پیدا کنیم.
چطور همه در خانه خودشان احساس امنیت ، آرامش و شادی می کنند باوجود اینکه امکانات رفاهی و تجملاتی خانه ها از هم متفاوت هستند و هر کس خانه خودش را دوست دارد. و در آن به آرامش و لذت زندگی می رسد. چرا که دوست داشتن خانه به خاطر خود خانه و وسایل و امکاناتش نیست بلکه بخاطر آدم هایی هست که داخل آن هستند مثل پدر و مادر و اعضای خانواده . آنهایی که می داند برایشان عزیز هست و محبت و دلسوزی و یاری می رسانند بدون هیچ چشمداشتی
اگر ما مدرسه و اعضای مدرسه را چنین پنداریم و معلم را مادر مدرسه بدانیم و معلم هم عین مادر بتواند با دانش اموزان رابطه فرزندی ( در آن محبت - گذشت- دلسوزی- یاری رساندن- مسئولیت دادن -توجه و .) داشته باشد دانش اموزان احساس نمی کنند که در مدرسه فقط مورد بازخواست نتایج درس و باید جوابگوی تنها کتب درسی باشند و می فهمند که در حقیقت با معلماشان زندگی می کنند. و چون می داند برایشان عزیز است پس سعی می کند دل آنها را به دست آورد و یا کاری نکند که باعث ناراحتی آنها بشود .و دوست دارند بیشتر کنار هم باشند. و در کنارم هم بودن لذت می برند.
چرا که من در طول تحصیلی ام خدا را شکر در مدارسی که دارای امکاناتی بودند هستم اما زمانی راحت و حتی مدرسه برایم خوشایند بود که در آن با معلمان و معاونان و حتی بابا یا مادر مدرسه صمیمی بودم هر روز دعا می کردم که تعطیل نشویم تا بروم مدرسه و آنها را ببینم و بخاطر دوست داشتن سعی می کردم به قولی دختری که انها دوست دارند باشم مثل دختری که یک مادر دوست دارد داشته باشد.
درباره این سایت